نیلانیلا، تا این لحظه: 7 سال و 9 ماه و 10 روز سن داره

فرشته باران

معرفی خانواده من-نیلا(نیلان)

1395/3/8 11:45
نویسنده : مامان وبابا
939 بازدید
اشتراک گذاری

سلام.

من نیلا هستم.قراره تا اواسط مرداد ماه 1395 پا به دنیای قشنگ شما بزارم.یه جورایی قراره فرشته روی زمین بشم.آرزوهای زیادی دارم که دوست دارم همشون و برآورده کنم.البته با تلاش و کمک مامان و بابای مهربونم والبته یه داداش باکلاس و با غیرتم.آره ....داداشم.دو ست داشتم از مامان بگم اما یه داداش شیطون دارم که هر روز صداشو میشنوم.پس به من اجازه بدید از داداش شیطونم شروع کنم.خان داداش ما خیلی پر انرژیه و کلی سروصدا راه میندازه توی خونه.مامان و بابام خیلی دوسش دارن.البته منم خیلی دوست دارن و کلاغه واسم داره خبر میاره که کلی تدارک دیدن واسه زمینی شدن من..داداش نیکان خیلی روی اسم من تعصب داره.مامان وبابا هر اسمی که انتخاب میکنند با مخالفت شدید وجدی خان داداش ما مواجه میشن.بماند که اوایل تعصب عجیبی روی اسم <پله >داشت.یعنی دوست داشت اسم من و بزاره پله.نمیدونم چرا؟؟؟؟؟ولی خدا را شکر که مامان وبابا خوش سلیقه ای دارم که اسمی رو انتخاب کردند که مورد تایید خان داداشمم هست.منم اسمم و خیلی دوست دارم.اسم من معنی های زیادی داره.مثلا" هدیه ای که از رود نیل گرفته شده یا آبی آسمانی،گران بها وصبح خیلی زود..... .امیدوارم دختر خوب وناناز مامان وبابا باشم ویارو غمخوار داداش مهربونم.مامان من یه خانم تحصیلکرده و خونه داره.فعلا" تمام وقتش و خان داداش گرفته.منم که بیام دیگه حسابی سرش شلوغ میشه.خدا بدادش برسه.مامان من بهترین مامان دنیاست.اما بگم از بابای خودم.بابایی یه حسابداره.توی چندتا شرکت تا حالا کار کرده.صبح میره سر کار تا بعد از ظهر.بابای زحمت کشیه و بخاطر آسایش من ومامان و خان داداش هر کاری میکنه.اهل تفریح ومسافرته.(آخ جون.....بزار بیام بابایی....من و نیکان و مامان بهترین همسفرات خواهیم شد).بابای من خیلی مهربونه.گاهی صداشو میشنوم ولی تا حالا صورتشو ندیدم.نمیدونم چه شکلیه ولی شنیدم که داداش نیکان خیلی شکل بابایی.خلاصه خیلی عجله دارم زودتر زمینی بشم و از دل مامانی بیام بیرون تا خان داداش و بابایی و ببینم.

پسندها (2)

نظرات (0)