اولین دیدار با نی نی گل 1394/10/09چهارشنبه

سونوی اول-هفته نهم:

الهی دور فرشته مهربونم بگردم.چقدر قشنگ همه چی داره روی روال پیش میره ومن خیلی خوشحالم که اون حس غریب کاملا از بین رفت وخدا را شکر من وبابایی فهمیدیم که وجودپر مهرت برای گرمابخش زندگی سه نفرمون لازمه.خدایا.هزاربار شکر که من وبابایی و لایق دونستی که یکبار دیگه یکی از فرشته های کوچیکو مهربونشو در دامن ما بزاره تا ما بتونیم با ذره ذره وجودمون و با عشق بزرگش کنیم تا به تکامل برسه.

شنبه94/10/05صبح بابا رفت دنبال مامان جون،تا بیاد پیش خان داداش که خواب بود.من وبابا رفتیم آزمایشگاه.قراربود 2نوع آزمایش بدم.بابا هم رفت دکتر آخه سرما خورده بود.ازآزمایشگاه رفتیم پیش آقای افتخاری وآقای داوری جهت آزمایش PND.مراحل اداری وتشکیل پرونده که که انجام شد رفتیم بیمارستان شهیدبهشتی(شیروخورشید) جهت گرفتن نوبت برای سونوگرافی.امروز ساعت11:30بابایی اومد دنبالمون وچهارتایی رفتیم برای انجام سونو.چه حس خوبی بود.خدا را شکر آقای دکتر قبول کرد بابایی وخان داداش هم بیان وشما رو ملاقات کنند.دراز کشیدم روی تخت.وای چه حس خوبی بود.دیدمت عزیز وروجکم.نسبت به داداش نیکان آرومتر بودی.آخه یادمه نیکان خیلی ول ول میخورد.شاید چون هفتش بالاتر بوده یا شایدم شما دختر بودی ودختر باید به قول بابایی با وقار باشه.آقای دکتر گفت شما 9هفته و2روزتونه.یعنی دقیقیا فردای تولد داداشی اومدی توی دل مامانی.الهی قربون قدوبالات برم.چه بارون قشنگی هم میومد.صدای قلب کوچولوی نی نی خوشکلمم شنیدیم وکلی ذوق کردیم.داداش که چشمش به کامپیوتر آقای دکتر افتاد گفت کلاه قرنزی کوش.انتظار داشت توی مانیتور کلاه قرمزی ببینه.الهی دورتون بگردم فرشته های من.خدا کنه لیاقت مادری کردن برای هردوی شما را داشته باشم.

دوستت دارم عزیزکم.