آزمایش PND
سلام دلبند مامان
صبح ساعت 9ازخواب بیدارشدم.وسایل جمع وجور کردم وساعت9.5خان داداش وبیدارکردم.به بابایی زنگ زدم تا بریم اهواز جهت انجام آزمایش PND.
خان داداش عقب ماشین خوابید.حرکت کردیم به سمت اهواز وآزمایشگاه ژنتیک نرگس.ساعت 12رسیدیم اهواز.پذیرش شدیم وساعت2ظهر بود که مامان رفت برای آزمایش ونمونه گیری که اتفاقا" ساختمان محل نمونه گیری نسبت به دوره قبل(بارداری نیکان) عوض شده بود.رفتم توی اتاق نمونه گیری که یهو دیدم یه بچه وروجک اومد پشت سرم تو اتاق.خانم دکتر گفت این بچه شماست .گفتم نه .یهو دیدم که نیکان میگه مامان.بغلش کردم وگفتم شما توی حیاط بودی و چجوری اومدی اینجا.بردمش بیرون و دادمش بغل بابایی.نمونه را گرفتند.درد داشت اما قابل تحملتر بود برام.بعد هم اومدم توی اتاق دیگه دراز کشیدم.قراربود کاریوتایپم انجام بدم که خانم دکتر گفت نیاز نیست .هرچند هزینش حدود 550.000تومان میشد ولی واجب نبود.لذا به آزمایش NTرضایت دادم.البته چون منشی آزمایشگاه درست توضیح نمیداد و بیشتر سردرگمم میکرد.
سوار ماشین شدیم وحرکت کردیم بسمت آبادان.بابا هرچی اصرارکردبرای غذا،گفتم من گرسنه نیستم.ساعت 5.5رسیدیم آبادان.هرجا رفتیم واسه غذا تعطیل بود.اومدیم خونه برنج ومرغ داشتیم تو یخچال.ماست اسفناج هم درست کردم وغذا خوردیم.عزیز مامانی.فکرکنم توی این هفته جنسیتت مشخص بشه.البته واسه مامانی هرچی باشی عزیزو دوست داشتنی هستی.اما بابابزرگت دوست داره دختر باشی.نمیدونی چه ذوقی میکنه.چندشب پیش که خونمون بود اومده دم گوشم میگه این یکی دختره.حواست بیشتر به خودت باشه.حسابی چاق وتپله...اینقدر با ذوق حرف میزد که دلم سوخت.گفتم خدایا برای من فقط سلامتیش مهمه واینکه بچه اهل وسر براهی باشه اما دل این بابابزرگ ونشکون.خیلی ها دوست دارن شما دختر باشی.بابابزرگ خیلی محبت داره وهروقت بابایی میره به ایشون سر میزنه یه دیگ غذا میده بابایی واسم میاره.نمیدونه من به غذا بیمیل شدم.خدا کنه زودتر میلم به غذا برگرده...دوستت دارم نی نی گل.